نگاه کن......
نگاه کن که غم درون ديده ام
چگونه قطره قطره آب ميشود
چگونه سايه سياه و سرکشم
اسير دست آفتاب ميشود
نگاه کن تمام هستي ام خراب مي شود
شراره اي مرا به کام مي شد
به اوج مي برد مرا به دام مي کشد
نگاه کن تمام آسمان من پر از شهاب مي شود
تو آمدي !!
ز دور ها ز سرزمين ابر ها
ز سرزمين نور ها
نشانده اي مرا به ذورقي ز عاج ها
ز ابر ها و نور ها
مرا ببر مرا ببر اميد دلنواز من
ببر به شهر شعر ها و شور ها
به راه پر ستاره مي کشاني ام
فرا تر از ستاره مي نشاني ام
نگاه کن که غم درون ديده ام
چگونه قطره قطره آب ميشود
چگونه سايه سياه و سرکشم
اسير دست آفتاب ميشود